یکی از اشارات مهم در قرآن جهل، جهالت و جاهلان هستند. جهل در لغت بهمعنای ندانستن است. راغب اصفهانی آن را سهگونه تحلیل کرده است: 1ـ خالی بودنِ نفس از علم و آگاهی، که معنای اصلی واژه است؛ 2ـ اعتقاد به چیزی برخلاف آنچه در واقع هست؛ 3ـ انجام دادن کاری برخلاف آنچه باید انجام شود، چه آن را صحیح بداند و چه نداند. جهالت نیز به معنای انجام دادن ناآگاهانه یک عمل است. علامه طباطبایی(ره) ذیل آیه یاد شده میگوید: «جهل ذاتاً در مقابل علم قرار میگیرد، اما چون آدمیان از یک طرف رفتار خود را ناشی از علم و اراده میدانند و از طرف دیگر معترفند که رفتار ناپسند و گناهانی که به دلیل تسلیم شدن به هوای نفس، از آنان سر زده، ناشی از فقدان آگاهی و عدم حضور عقل تشخیصدهنده حسن و قبح است، به این سبب به این اشخاص در عرف آنان جاهل گفته میشود؛ چرا که علم و اراده آنها در احتراز از اعمال ناپسند مؤثر نیست... .»(المیزان، ج۴، ص۲۳۹) در اینکه باید با جاهل چگونه رفتار کرد، نظرات گوناگونی وجود دارد. در کل با جاهلی که واقعاً نمیداند حقیقت چیست یا در درک حقیقت اشتباه داشته است و چیزی دیگر را بهعنوان حق قبول کرده است، باید با ملاطفت و مدارا برخورد کرد. در آیه 199 سوره اعراف خداوند میفرماید: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلينَ»؛ با عفو و مدارا رفتار كن و به كارهاى شايسته دعوت نما و از جاهلان روى بگردان [و با آنان ستيزه مكن]. امام رضا(ع) درباره این آیه میفرمایند: «... روش پیامبر مدارا با مردم است... .»
(الکافی، ج۲، ص۲۴۱) مدارا با مردمی که نمیدانند و باید آنان را با بهترین زبان آگاه کرد.
سؤال، آیا همیشه کسانی که نمیدانند، واقعاً نمیدانند؟ پاسخ این پرسش مشخص است، خیلی از انسانها ادعا میکنند که حقیقت را نمیدانند؛ در حالیکه اینطور نیست. فطرت همه انسانها میتواند حق و باطل را بشناسد و بفهمد، اما گاهی اوقات انسانها ترجیح میدهند خود را به نفهمیدن بزنند و ادعا کنند که حق را نمیفهمند و نمیبینند. آنها بهانههای گوناگونی میآورند تا حقیقت را کتمان کنند. خداوند در آیه 71 سوره آلعمران میفرماید: «يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»؛ اى اهل كتاب، با آنكه از حقيقت آگاهيد، چرا حق را به باطل میآميزيد و حقيقت را كتمان مىكنيد؟
کسانیکه میخواهند حق را کتمان کنند، به هر چیزی دست میاندازند تا خود را از مهلکه پاسخگویی نجات دهند. حال آن دلیل و بهانه عقلی باشد یا نه؟ برای آنان مهم نیست. برای نمونه، همه میدانند که عفت، حیا، غیرت، ایمان و... خوب است؛ اما مشکلات کشور و جامعه و برخی سوءرفتارها و کمکاری را بهانه میآورند و با این کار بر فکر باطلشان لباس حق میپوشانند و حقیقت را مخفی میکنند. این دیگر جهل نیست، تجاهل است و میتواند انسان را به مشکلات متعددی دچار کند و او را از مقام الهی تنزل دهد. آنها خوب میدانند حقیقت چیست؛ اما برای تغییر حرکت نمیکنند و حتی نمیخواهند بر آثار مثبت و منفی حق و باطل در زندگیشان فکر کنند.